English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6725 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geodetically U ازروی علم زمین پیمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
measurement ofland U زمین پیمایی
perambulation U زمین پیمایی
measuring rod U گز زمین پیمایی
levelling rod U زمین پیمایی
surveying U زمین پیمایی
surveyed U زمین پیمایی مساحی
survey U زمین پیمایی مساحی
surveys U زمین پیمایی مساحی
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
geodetic U وابسته به علم زمین پیمایی درسطح کره
geodesical U وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
hypsometry U بلندی پیمایی
marched U راه پیمایی
marching U راه پیمایی
odometry U مسافت پیمایی
marches U راه پیمایی
stereometry U گنج پیمایی
gunters chain U زنجیرزمین پیمایی
march U راه پیمایی
forced marching U راه پیمایی اجباری
sashay U راه پیمایی تفریحی
fathomed U عمق پیمایی کردن
fathom U عمق پیمایی کردن
trudge U راه پیمایی بازحمت
to cast the lead U ژرف پیمایی کردن
mountaineers U کوه پیمایی کردن
fathoming U عمق پیمایی کردن
mountaineer U کوه پیمایی کردن
trudged U راه پیمایی بازحمت
trudging U راه پیمایی بازحمت
fathoms U عمق پیمایی کردن
trudges U راه پیمایی بازحمت
stereometry U حجم پیمایی جسم سنجی
fathom U واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
funeral march U راه پیمایی درمراسم جنازه
fathoms U واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoming U واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathomed U واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
marching U ماه مارس راه پیمایی کردن
march U ماه مارس راه پیمایی کردن
marches U ماه مارس راه پیمایی کردن
marched U ماه مارس راه پیمایی کردن
leagues U واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
league U واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
minuteman U نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
from U ازروی
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
finically U ازروی وسواس
puerilely U ازروی بچگی
childishly U ازروی بچگی
grammatically U ازروی دستور
subtly U ازروی زیرکی
sure U ازروی یقین
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
ill humouredly U ازروی بد خویی
flightily U ازروی بوالهوسی
surest U ازروی یقین
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
in the abstract U ازروی تجرید
surer U ازروی یقین
frivolously U ازروی نادانی
politicly U ازروی مصلحت
powerlessly U ازروی ضعف
flippantly U ازروی سبکی
circumspectly U ازروی احتیاط
profligately U ازروی هرزگی
rakishly U ازروی هرزگی
pessimistically U ازروی بد بینی
dissolute U ازروی هرزگی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
basely U ازروی پستی
irefully U ازروی تندی
inadequately U ازروی بی کفایتی
irreligiously U ازروی بی دینی
preponderantly U ازروی فضیلت
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
antagonistically U ازروی رقابت
irreverently U ازروی بی حرمتی
inexorably U ازروی سنگدلی
stupidly U ازروی نادانی
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
glozingly U ازروی مداهنه
heretically U ازروی فسادعقیده
insesately U ازروی بی عاطفگی
joyfully U ازروی خوشحالی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
insesately U ازروی بیحسی
by the book U ازروی کتاب
headily U ازروی خودسری
by i U ازروی ندانستگی
submissively U ازروی فروتنی
empirically U ازروی شارلاتانی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
corruptly U ازروی تباهی
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
indecently U ازروی بی شرمی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
incontinently U ازروی بی عفتی
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
doubliy U ازروی تزویر
inconstantly U ازروی بی ثباتی
constantly U ازروی ثبات
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
glaringly U ازروی خودنمائی
open mindldly U ازروی بی تعصبی
dizzily U ازروی گیجی
huffily U ازروی زودرنجی
huffily U ازروی کج خلقی
disgustedly U ازروی بیزاری
indecisively U ازروی دو دلی
crookedly U ازروی نادرستی
inexactly U ازروی بی دقتی
mystically U ازروی تصوف
courageously U ازروی جرات
inquisitively U ازروی کنجکاوی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
deridingly U ازروی ریشخند
irritably U ازروی تندمزاجی
contumaciously U ازروی سرکشی
muddily U ازروی گیجی
contextually U ازروی قراین
irritably U ازروی تندی
constrainedly U ازروی اجبار
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
considerately U ازروی ملاحظه
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
brotherly U ازروی دوستی
equivocally U ازروی ایهام
illy U ازروی بد خواهی
perfidiously U ازروی خیانت
evadingly U ازروی تجاهل
ill naturedly U ازروی بد خویی
excursively U ازروی بی ترتیبی
enterprisingly U ازروی توکل
ill humouredness U ازروی بد خلقی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
querulousy U ازروی کج خلقی
fatuously U ازروی بیشعوری
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com